به مثال هاي زير توجه كنيد:

  اگر زنان از فرهنگ مناسبي در زمينه مصرف آب برخوردار باشند با انتقال اين فرهنگ به اعضاي خانواده مي توانند سالانه ۱۵۰ هزار ليتر آب در خانواده خود صرفه جويي كنند.

  زنان مي توانند به نوجوانان بياموزند كه از ترددهاي غيرضروري با خودروي شخصي اجتناب  نمايند و با تشويق و ترويج استفاده از وسيله نقليه عمومي، موجب كاهش اكسيد نيتروژن و دي اكسيد گوگرد  شوند. 

اشاعه كاستن از مصرف برق در خانواده كه ميزان دي اكسيد گوگرد توسط نيروگاهها را كاهش مي دهد.

   تشويق خانواده به كاهش مصرف افشانه ها و خريد  يخچال بدون C.F.C ، علاوه بر كاهش گازهاي گلخانه اي و پالايش هوا از بزرگتر شدن حفره لايه اوزن جلوگيري مي كند.

    صرفه جويي در مصرف كاغذ و دستمال كاغذي كه در جلوگيري از نابودي جنگلها بسيار مؤثر است

    استفاده منطقي از شوينده ها و كاهش مصرف آنها، از آلوده شدن سفره  آبهاي زيرزميني مي كاهد.

  استفاده كمتر از پلاستيك و ظروف يك بار مصرف كه پانصد سال وقت براي تجزيه آنها لازم است، در صورتي كه در سطوح گسترده اي به آن عمل شود به حفاظت محيط زيست كمك شاياني خواهند كرد. اگر زنان براي نظافت خانه ،شستشوي خودرو، تفكيك زباله در مبدأ و استفاده مجدد از زباله تر براي تهيه كود آلي و دهها مورد ديگر، برنامه زيست محيطي مناسبي داشته باشند. بخش عظيمي از مشكلات زيست محيطي حل خواهد شد.

اما در رسيدن به اين اهداف و با داشتن توانايي هاي زنان بي شك مشكلات عديده اي در راه آنان قرار گرفته است. مهمترين مشكلاتي كه زنان در ايفاي نقش خود در محيط زيست دارند امروزه به عينه ديده مي شود به طوري كه در حال حاضر تقريباً زنان در همه كشورها سهم كمتري در تصميم گيري ها و برنامه ريزيهاي توسعه و محيط زيست دارند و از اين نظر دسترسي آنان به آموزشهاي رسمي و غيررسمي محدود است و به دليل كارهاي بسيار و ساعتهاي طولاني فعاليت در خانه، محل كار، روستاها و مزرعه، فرصت بهره گيري از آموزشهاي همگاني را ندارند.سهم آموزشهاي همگاني در بحث محيط زيست ناكافي و نامناسب است و رسانه هاي گروهي بويژه تلويزيون، سرمايه گذاري لازم را براي اين امر حياتي نمي كنند. اگرچه هميشه در رسيدن به سرمنزل مقصود راه صعب است و مشكل، و ليكن مي بايست برای حفظ و صیانت محیط زیست با اينگونه مشكلات مبارزه كنند.

آموزش و مشاركت

نقش زن در مديريت محيط زيست از جنبه هاي مختلف قابل بررسي ميباشد . اول آنكه زن بطور فطري تمايل بيشتري به حفظ محيط زيست دارد. دوم آنكه از ديدگاه تاريخي، اجتماعي، و خانوادگي زن به منزله حافظ محيط زيست شناخته شده است. سوم آنكه بدليل نوع فعاليت زن و ارتباط بيشتر وي با محيط زيست خطرات ناشي از آلودگي محيط بيشتر متوجه اوست.

همه اين عوامل باعث آن شده كه امروزه آموزش و مشاركت زنان در حفاظت از محيط زيست و مديريت آن، بيش از پيش مورد توجه مسئولين امر در سطح جهاني قرار گيرد. توسعه پايدار بدون مشاركت زنان امكان پذير نيست. مشاركت زنان در امور به مفهوم دخالت آنان در تصميم گيري ها و ايجاد شرايطي است كه قابليت هاي فطري وطبيعي آنان را شكوفا نموده و باعث بالا رفتن راندمان كار شود.

زن شهري، زن روستايي

در امر آموزش زنان بايد به اين نكته توجه داشت كه شيوه آموزش زنان روستايي با شهري متفاوت است، هم چنانكه شيوه مشاركت آنان نيز فرق دارد. آن زن روستايي كه براي تامين آب شرب واستحمام خود و خانواده اش ناچار به طي مسافت طولاني است ارزش آب را بيشتر از آن زن شهري ميداند كه بدون زحمت از آب تصفيه شده استفاده مي كند. آن زن روستايي كه براي به بار نشستن محصول زراعت خويش دست نياز به سوي آسمان بلند مي كند با آن زن شهري كه در شستن همين محصول زراعي آب را بي مهابا هدر مي دهد از يك دغدغه مشترك برخوردار نيستند. لذا مي بينيم كه هر چه انسانها زحمت بيشتري براي تهيه آب مي كشند قدر آن را بيشتر مي دانند. جالب آنكه زنان خانوارهاي روستايي كه در حاشيه شهرها زندگي ميكنند و هنوز ارتباط عاطفي، اجتماعي و گاه اقتصادي خويش را با مبدا مهاجرت حفظ نموده اند، آگاهيهاي نسبتا بيشتر و عمل گرايانه تري درمقايسه با زنان شهرنشين دارند.

بهمين دليل بايد در برنامه هاي آموزش زيست محيطي به نحوه انگيزش اقشار مختلف در حفظ           محيط زيست توجه نمود و اهداف مختلفي را براي آموزش زنان شهري و روستايي دنبال كرد.  به عنوان مثال

در آموزش زنان روستايي بايد بيشتر به موضوعاتي از قبيل نحوه تامين آب بهداشتي و عدم استفاده از

آب آلوده، نحوه حفاظت از مراتع به هنگام چراي دام ، و كاهش مصرف كود و سم در كشاورزي پرداخت، حال آنكه در آموزش زنان شهري مي بايست به مسائلي از قبيل پرهيز از هدر رفت آب و كاهش توليد ضايعات غذايي وتفكيك زباله در مبداء و روشهاي بازيافت اشاره نمود.

اخلاق زيست محيطي

از سوي ديگر بررسي ها نشان مي دهد كه هر چه زنان در لايه ها و طبقات اجتماعي مرفه تر زندگي    مي كنند از ارتباط آنان با محيط زيست و شناخت عوامل موثر بر حفظ يا تخريب آن كاسته مي شود،

تا آنجا كه يك نسبت معكوس بين اين عامل و ميزان سواد، اشتغال و بهره مندي آنان از امكانات اجتماعي و اقتصادي جامعه و رفتارهاي زيستمحيطي برقرار مي شود . در مناطق بالاي شهر اين نسبت و رابطه با شدت بيشتري همراه است . در برخي موارد نيز ناديده گرفتن اخلاق زيست محيطي به حدي ميرسد كه بازگذاردن شير آب يا دور ريختن بيش از اندازه غذاهاي تهيه شده، موجب مباهات و افتخار گشته و به نمودي از تمول و اشرافيت تبديل مي كردد. لذا يكي از مواردي كه در آموزش زيست محيطي زنان بايد مورد توجه قرار گيرد گسترش اخلاق زيست محيطي آنان مي باشد.

پيشنهادات

•  ضروري است كه آموزش زنان در هر منطقه از كشور متناسب با نوع آلودگي يا تخريب هاي زيست

محيطي در آن منطقه صورت پذيرد، بطور مثال:  

آموزش روشهاي استفاده مجدد از مواد و يا جداسازي مواد زايد ، در مناطقي كه معضل عدم مديريت مواد زايد وجود دارد.

آموزش زنان در خصوص جلوگيري از مصرف آب آلوده و ارائه راهكارهاي لازم در مناطقي كه شيوع بيماري هاي با منشاء آبي مشاهده شده است

. مشاركت زنان روستايي در نظارت بر نحوه تخصيص آب در مزارع و آموزش آنان در خصوص روشهاي نوين كشاورزي كه منجر به مصرف بهينه آب ،كود و سم شود.

• حمايت از تشكلهاي زيست محيطي بويژه تشكل هاي با مديريت زنان در اجراي موارد فوق الذكر

•  تهيه جزوات آموزشي مناسب از سوي ارگانهاي ذيربط در زمينه ميزان تاثير آلودگيهاي با منشاآبي بر

سلامت زنان و كودكان ، و راههاي جلوگيري يا مقابله با اين نوع آلودگيها.

·        گنجاندن نكات زيست محيطي در برنامه هاي مختلف صدا و سيما

  

زنان ، نگهبانان محيط ‌زيست

 بسياري از نقاط جهان، بخصوص كشورهاي درحال‌توسعه، زنان مسئوليت عمدة تأمين منابع كافي براي رفع نيازهاي خانواده را بر عهده دارند. در مناطق روستايي، تأمين نيازهاي اصلي خانواده مانند آب آشاميدني، سوخت براي پخت‌ و پز و گرم كردن خانه و علوفه براي حيوانات خانگي بر دوش زنان روستايي است. وابستگي شديد آنان به منابع طبيعي موجب مي‌شود كه معمولا ً بيش از مردان از تخريب محيط‌زيست آسيب ببينند. تخريب محيط‌زيست، به‌طور مستقيم و غيرمستقيم، سلامت اين زنان و خانواده‌هايشان را تهديد مي‌كند زيرا ناچارند زمان بسياري را صرف جمع‌آوري هيزم، تهية آب و غذا و برآوردن ساير نيازهاي خانواده كنند. فقر نيز بر وسعت مشكلاتشان مي‌افزايد چرا كه آنان را در پرداخت هزينه‌هاي بهداشت و سلامت خانواده ناتوان مي‌كند. مواد شيميايي، سموم و انواع آفت‌كش‌هاي پراكنده در هوا و آب و زمين، سلامت زنان را در معرض مخاطرات گوناگوني قرار مي‌دهد. زنان و دختران در دوره‌هاي خاصي از زندگي (مثلا ً بارداري و ... ) در مواجهه با اين سموم آسيب‌پذيرترند. زنان در طول دورة حاملگي و شيردهي دچار تغييرات هورموني مي‌شوند كه آنان را بيشتر در معرض آسيب‌هاي ناشي از تخريب محيط‌زيست قرار مي‌دهد. اشتغال بيشتر زنان در مشاغلي مانند نظافت، آرايشگري و كارگري در كارخانه‌هاي شيميايي و الكترونيكي به‌طور مشخص آنان را در معرض سموم شيميايي كشنده قرار داده است. وظايف اجتماعي، فقر و ويژگي‌هاي جسمي زنان باعث مي‌شود كه نگراني‌هاي گوناگوني در مورد معضلات زيست‌محيطي داشته باشند كه البته اغلب نيز ناديده گرفته مي‌شوند. ، پيامدهاي ضعف و كمبود امكانات بهداشتي براي زنان و دختران بسيار وخيم است و آنان به ‌دلايل فراواني بيشترين آسيب را از اين معضل مي‌بينند. فقر بهداشتي زنان در بسياري از كشورها بدان حد است كه زمان مناسب براي اجابت مزاج زنان و دختران (به علت وجود نداشتن توالت خصوصي و بهداشتي) بعد از تاريكي است. اين زمان طولاني انتظار هم عذاب‌آور است و هم بيماري‌هاي جدي و خطرناكي را به دنبال دارد. همچنين خطر ضرب و جرح آنان در طول شب و در مسير رفت و آمد به توالت‌هاي عمومي نيز وجود دارد. زندگي و سلامت نيمي از كودكان جهان در معرض خطرات زيست‌محيطي قرار دارد، و مراقبت از كودكان بيمار فشار مضاعفي است كه بر زنان و دختران تحميل مي‌شود. ابتلا به عفونت‌هاي انگلي پيامد ديگر آلودگي محيط‌زيست است. در حدود 44 ميليون زن باردار در جوامع درحال‌توسعه آلوده به كرم قلابدار (تنيا) هستند. زنان همواره ارتباط نزديكي با محيط‌زيست دارند و به‌صورت مستقيم يا غيرمستقيم از آن بهره‌مند مي‌شوند. بنابراين، بجاست كه به فعاليت‌هاي زيست‌محيطي توجه ويژه داشته باشند. زنان مي‌توانند مسير بسياري از رفتارهاي پرخطر بر ضد محيط‌زيست را تغيير دهند. اگر زنان از مشكلات و معضلات زيست‌محيطي و روش‌هاي مقابله با آنها آگاه شوند، تأثير بسياري در كودكان، اعضاي خانواده و اطرافيان خود خواهند گذاشت. آنان مي‌توانند علاوه بر مراقبت از كودكان و كار در خانه و بيرون از خانه، نقش نگهبان محيط‌زيست را هم ايفا كنند. اما مشكل اصلي زنان اين است كه زمان كمتري را صرف تماشاي تلويزيون، گوش دادن به راديو و خواندن كتاب و روزنامه مي‌كنند. به علاوه، در بسياري از نقاط جهان، به‌ دلايل فرهنگي و اقتصادي، زنان در عرصة رشد فرهنگي در حاشيه قرار مي‌گيرند كه نتيجة آن درصد بالاي بي‌سوادي در ميان آنان است. زنان در حوزة مسائل اجتماعي وابسته به محيط‌زيست فعال‌اند و همواره راه‌حلي براي مشكلات زيست‌محيطي پيدا مي‌كنند، اما در اتخاذ تصميمات تأثيرگذار در اين زمينه نقشي ندارند. از زنان انتظار مي‌رود حافظ محيط‌زيست باشند، حال آنكه حداقل اختيار نظارت را به آنان مي‌دهند. در بسياري از كشورهاي آسيايي زنان باصلاحيت و كاردان زيادي در عرصة حفاظت از محيط‌زيست فعال‌اند كه با مشكلات زيست‌محيطي روزانة زندگي خود دست‌وپنجه نرم مي‌كنند. آنان با پرداختن به مشكلاتي نظير تأمين آب سالم، دفع بهداشتي فضولات و حفظ جنگل‌ها، هم آگاهي عمومي را بالا مي‌برند و هم توانايي‌هاي بالقوة جامعة خويش را ارزيابي مي‌كنند. اگر منابع و خدمات در اختيار اين زنان قرار گيرد، مي‌توانند توليد محصولات كشاورزي را بهبود بخشند. نتيجة اين كار، سود بالايي است كه عايد اجتماع خواهد شد. در هندوستان نيز زنان براي بهبود معاش خويش درصدد ‌حل مشكلات زيست‌محيطي محلي‌اند. آنان راهبري فعاليت‌هاي روستايي را بر عهده گرفته‌اند. هدف اين فعاليت‌ها ارتقاي كيفيت كشت و مبارزه با كاربرد مواد شيميايي و سموم دفع آفات نباتي است. در غرب كنيا طرحي با هدف مبارزه با جنگل‌زدايي و ايجاد اشتغال براي زنان اجرا شد. در نتيجة اجراي اين طرح، سطح زندگي زنان ارتقا يافت، سوخت ارزان در اختيار آنان قرار گرفت و در وقت نيز صرفه‌جويي شد. در تانزانيا نيز طرحي در جهت بهبود وضعيت اقتصادي زنان اجرا شد. در اين طرح، زباله‌هاي جامد تفكيك شد و پس از بازيافت، مورد استفادة مجدد قرار گرفت. علاوه بر اين، به زنان نحوة مبارزه با بيماري‌هاي مسري همچون وبا، مالاريا، تيفوئيد (حصبه)، اسهال و سل و پيشگيري از گسترش آنها آموزش داده شد. به علاوه، حدود 360 زن آموزش ديدند كه كاغذ، فلز و پلاستيك را از زباله‌هاي جامد جدا كنند و به فروش برسانند. با اجراي اين طرح، روزانه نزديك به 5/1 تن مواد از زبالة جامد به‌دست آمد كه هم به سود طبيعت بود و هم به نفع زنان. در بسياري از كشورهاي درحال‌توسعه، فقر مزمن و تغذية ناصحيح زنان روستايي و خانواده‌هاي آنان ناشي از حضور نداشتن زنان كاردان و باصلاحيت و طرفدار محيط‌زيست در روستا‌هاست. بهره‌مندي از حضور اين زنان موجب كاهش فقر و ارتقاي وضعيت اجتماعي زنان روستايي و دستيابي آنان به تغذية صحيح مي‌شود. اجراي برنامه‌هاي كاهش فقر در سازمان‌هاي بين‌المللي نيز مورد توجه قرار گرفته است كه ازجملة آنها برنامة توسعة سازمان ملل متحد (UNDP) است. كوفي عنان، دبيركل سازمان ملل، در كنگرة سراسري سازمان اتحاد بين‌المللي براي سلامت زنان در ژانوية 2004 گفته است: «مؤثرترين سلاح براي مبارزه با فقر توانمند ساختن زنان و آموزش دختران است. وقتي زنان كاملا ً درگير حل مشكلات شوند، فوايد اين مشاركت بلافاصله آشكار خواهد شد: خانواده‌ها سالم‌تر و تغذية آنها بهتر مي‌شود و درآمد، پس‌انداز و سرمايه‌گذاري آنان افزايش مي‌يابد.»